مرثیه در ادب پارسی

مرثیه به اشعاری گفته می شود که در ماتم و از دست دادن عزیزان ودوستان ومصایب پیشوایان دینی سروده می شود. مرثیه با اشعاری که رودکی در رثای شهید بلخی ودیگران سروده، آغاز می شود

کاروان شهید رفت از پیش
وان ما رفته گیر ومی اندیش
ازشمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش

مرثیه انواع مختلفی دارد که از جمله مراثی شخصی است که شاعر در تعزیت وازدست دادن فرزند وعزیزان ودوستان باسخنانی سوزناک و با دلی سوخته و بسیار گیرا وموثر گفته میشود که نمونه های بسیار خوبی از شاعران بزرگ که درمصیبت فرزندان خود سروده اند داریم. که از آن میان می توان از سوگنامه های حافظ که در مرگ فرزند پنج یا شش ساله اش سروده است نام برد

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دیده است از خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین درکنارش
فلک بر سر نهادش لوح سیمین
یا درمرثیه ای دیگر

بلبلی خون دلی خورد وگلی حاصل کرد
باد غیرت بصدش خار پریشان دل کرد
قرت العین من آن میوه دل یادش باد
که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساربان بار من افتاد خدارا مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد...

حافظ درغزلی دیگر که در واقع مرثیه ای است برای شاه شیخ ابو اسحاق از جور تطاول روزگار وزوال دولت مستعجل اوناله می کند.


یاد باد آنکه سرکوی توام منزل بود
دیده را، روشنی از خاک درش حاصل بود
آه از این جور وتطاول که در این دامگه است
وآه از آن ناز وتنعم، که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هر گز
چه توان کرد که سعی من ودل باطل بود
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

از انواع دیگر مرثیه که بیشتر تازگی دارد و از ظهور آن بیش از چند قرن نمی گذرد، مراثی مذهبی است. با رسمیت یافتن مذهب تشیع، در زمان صفویه، رواج مرثیه سرایی به اوج خود رسید، در این عصر شاعران ملزم به سرودن مراثی و اشعار مذهبی بودند و همین استبداد مذهبی صفوی موجب پناهنده شدن خیل عظیم شاعران به دربار پادشاهان ادب پرور هند و بوجود آمدن سبک هندی گردید.
معروفترین شاعر این دوران محتشم کاشانی است که در ساختن مرثیه قدرت ومهارت بسزایی داشته و مرثیه های او در باره فاجعه کربلا بسیار شور انگیز است و مرثیه دوازده بندی او تا به امروز لطف خود را که ناشی از صفا وصداقت آن است، ازدست نداده است
چند بیتی از بندهای مختلف آن در زیر آورده شده است
بازاین چه شورش است که در خلق عالم است
بازاین چه نوحه وچه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است درجهان
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است...

این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست وپا زده در خون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه
شاه شهید نا شده مدفون حسین توست

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای
وز کین چه ها در این ستم آباد کرده
ای زاده زیاد نکرده است هیچگه
نمرود این عمل که تو شداد کرده ای
کام یزید داده ای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای

خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانه طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازین حرف سوز ناک
مرغ هواو ماهی دریا کباب شد

تاچرخ سفله بود خطایی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد
دوازده بند این ترکیب بندبه صورت مجموعه ای نفیس به خط شکسته منسوب به درویش عبدالمجید طالقانی وخط نستعلیق استاد غلامحسین امیرخانی درسال هزار وسیصد شصت وپنج چاپ ومنتشر شده است

ن. معماریان نوزده شهریور ۱۳۹۸
برابر با دهم محرم ۱۴۴۱