من به مردن راضیم پیشم نمی آید اجل
بخت بد بین کز اجل هم ناز میباید کشید
تاریک تارکان همه تارک نشسته اند
ای روشنی فکر به شبهای من بتاب
یارم همدانی و خودم هیچ ندانم
یارب چه کند هیچ ندان با همدانی
من به مردن راضیم پیشم نمی آید اجل
بخت بد بین کز اجل هم ناز میباید کشید
تاریک تارکان همه تارک نشسته اند
ای روشنی فکر به شبهای من بتاب
یارم همدانی و خودم هیچ ندانم
یارب چه کند هیچ ندان با همدانی
دیدگاهها