طنز حافظ
بمناسبت بیست مهر روز بزرگداشت حافظ
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
با خبر باش که سر می شکنددیوارش
اولین بار که مقاله ی «طنز درشعر حافظ» را دیدم بسیار تعجب کردم ، مگر ممکن است ، لسان الغیب، حافظ قران، که هنوز هم پیش بینی سرنوشت وآینده خودرا درلابه لای اشعاراو جستجو میکنیم، هم طنز گفته باشد. آخر ما طنز را تا آن زمان از جنس هفته نامه توفیق یا مطایبات سعدی ویا.....درنهایت درلطائف عبیدزاکانی شاعر هم عصر و همپالکی حافظ در دربار شیخ ابواسحاق اینجو میدانستیم، بیخبر از اینکه، درهزار توی غزلیات این رند خراباتی یک لاقبا رگه هائی رندانه هم، از طنز نهفته است. اماطنزی متفاوت، طنزی عالی، طنزی فاخر، طنزی ازجنس دیگر که باطنز دیگر شاعران و طنازان، تفاوتی از زمین تا آسمان دارد، طنزی پیچیده در ایهام که بعداز گذشت ششصدسال، تازه کشف و به آن دست یافته اند، اولین کسی که جرات اشاره به طنز حافظ را داشت، گویا دکترپرویز خانلری است، در مقاله ای کوتاه در یکی از جراید وبعد ازآن دیگران، دکتر شفیعی کدکنی و بهإالدین خرمشاهی پیگیر قضیه می شوند. درپایان حیف است که نمونه هایی از این طنز فاخر یادآوری نشود.
بنما به من که منکر حسن رخ تو کیست
تا چشم او به گزلک غیرت در آورم
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تودر طریق ادب باش و گو گناه من است
واعظ شهر که مردم ملکش می خوانند
قول من نیز همین است که او آدم نیست
بیا که رونق این کار خانه کم نشود
به زهد همچو توئی یا به کفر همچو منی
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
ن.معماریان