بیچاره شهر من

سال چهل ونه سپاه دانش یکی از روستا های مراغه بودم. یکروز سپاهی روستای مجاور که کرمانشاهی بود به سراغم امد و گفت: معلمین اطراف، شب های جمعه به نوبت دریکی از روستاها جمع می شوند وشب را در کنار هم می گذرانند، وازمن هم خواست به جمع انها به پیوندم. من هم دراولین فرصت به طرف روستای آنها راه افتادم، از دور ساختمان مدرسه باپرچم بالای آن مشخص بود. ساختمانی تیر وچوبی با دو اطاق یکی کلاس ودیگری اطاق معلم، از در که واردشدم، نه نفری در یک اطاق سه در چهار، مشغول ورق بازی وتخته نرد بودند و هوای اطاق گرفته و پر از دود سیگار بود، ودر گوشه ای بخاری هیزمی بجای چوب، تپاله در آن می سوخت، بعداز سلام وتعارفات متعارف یک نفر با لهجه کرمانشاهی پرسید، نهاوند چه خبر، اِو دِ مینه لیله اش مگرده ، چراغیاش رَتَن گَلِ دار، خیاووناش قیلتِو بیه، گفتم آره همه ای کارا بیه، که همه خندیدند، یک نفر که لهجه اصفهانی داشت گفت: من که نفهمیدم چی گفتید وچی شد؟ کرمانشاهی دیگری که قد بلندی داشت گفت:

 

نماینده مجلس شورای ملی نهاوند که از زبان فارسی فقط صحیح است احسنتی بلد باشد یکروز مجبور می شود در مورد نیاز های شهر نهاوند صحبت کند او هم بالهجه محلی می گوید خیابان ها باید آسفالت شود و آب آن لوله کشی و معابرش برق کشی شود، اصفهانی گفت اینکه اصلا خنده نداشت. یک نفر دیگر از کرمانشاهی ها گفت این بنده خدا به جای آسفالت که کلمه خارجی می باشد کلمه قیل تو که همان قیرتاب است را بکاربرده که معادل خوبی برای کلمه آسفالت می باشد، کرمانشاهی دیگری گفت یک نکته را در این مورد فراموش کردید بگوئید، این نماینده بعداز گفتن نهاوند باید قیلتو با، می گوید کهش ز مه یعنی این بنده خدا فکر میکرده آسفالت چیزی مثل کاه گل است و نیاز به کاه دارد و همان جا تهیه کاه مصرفی برای این کاررا قبول میکند. که باز هم کلی بچه ها خندیدند.
بعد از اینکه شوخی ها تمام شد گفتم، این نماینده اصلا نهاوندی نبوده و هم نژاد شما کرما نشاهی هاست ودر مورد او در نهاوند هم جوک های زیادی سرزبان هاست. این شخص از عشایر لر یا کرد می باشد که در حین کوچ در نهاوند گنجی پیدا می کند و با خرید چند پارچه آبادی مالک بزرگ نهاوند می شود، و در موقع انتخابات هم رعیت هایش را برای رای دادن بسیج می کند و تعدادی رای هم می خرد و به این ترتیب چندین دوره نماینده نهاوند می شود، وعقب ماندگی نهاوند هم بیشتر ازاین نمایندگان است که متاسفانه به هیچ وجه منتخب واقعی مردم نهاوند نبودند و دلشان به حال نهاوند ونهاوندی نسوخته وبیشتر به فکر پر کردن جیب خود بودند وگر نه چرا شهری با این سابقه تاریخی باید مخروبه بماند.
در ان زمان که نهاوند سنگر مقاومت در مقابل ترکتازی های اعراب بادیه نشین سوسمار خور بود شما کرمانشاهی ها کجاا بودیدخبری از سلطان آباد و دولت اباد نبود.
متاسفانه در دورانی که باید دوره شکوفائی وپیشرفت نهاوند باشد امثال این نماینده هاو مسئولین مانع رشد وپیشرفت این شهر شدند.
کرمانشاهی که مرا دعوت به این جمع کرده بود چایی به دستم داد گفت: بابا، شوخی کردیم، می خواستیم کمی بخندیم. گفتم ولی من هنوز نیامده مورد بمباران قرار گرفتم، گفت، به دل نگیر از این بحث ها و شوخی ها زیاد در این جمع می شود و لیوانی چای دستم داد وشروع کرد به کردی خواندن، آهنگی از حسن زیرک و بقیه با او دم گرفتند، کرمانشا شهر شیرینم.....
ن. معماریان ۹۸/۱۲/۱

You have no rights to post comments