شاعر مصدر های جعلی

کلاس هشتم، دبیرستان بودیم، معلم فارسی ودستور ما آقای محمدی پور، یک روز که مصدر های جعلی را درس می داد در آخر شعر زیر را به عنوان مثال بارزی از مصدرهای جعلی برایمان خواند.

شعبان ، رمضان، نه عجبیدن به پلاوم
بی آش جمادیدم و بی نان رجبیدم

و توضیح داد،عجبیدن به معنی تعجب کردن و پلاویدن به معنی پلو خوردن مصدر های جعلی عجیب وغریبی هستند که ساخته ذهن شاعر می باشد. من همان موقع این بیت را که برایم بسیارجالب بود به خاطر سپردم و در به در به دنبال نام شاعر و دیگر اشعار او بودم. ولی نتیجه ای نگرفتم. آقای محمدی پور هم شاعر این شعر را نمی شناخت و می گفت: شاید یک آدم بیکار که طبع شعری هم داشته از سر بیکاری و برای تمسخر این تک بیت را سروده است هم چنان که تک بیت های فراوانی داریم وبعنوان ضرب المثل به کار برده می شود ولی شاعر آنها مشخص نیست و در این مورد مثال هائی هم می آورد:


کلنگ از آسمان افتاد و نشکست
وگر نه من کجا و بی وفائی
یا
خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
یا
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
که شاعر هیچ کدام از این ابیات مشخص نیست. من هم کم کم این موضوع را فراموش کردم، تا اینکه چندی پیش بعد از گذشت پنجاه سال بیاد این شعر افتادم و به کمک فناوری سحر آمیز دنیای جادوئی مجازی، در یک چشم به هم زدن، همه چیز را یافتم ودانستم که شاعر این شعر «طرزی افشار» می باشد با شرح زندگی او که به روایت های گوناگون آورده شده بود.
طرزی از شعرای اواسط قرن یازدهم در عهد شاه عباس دوم صفوی بود که به ساختن واژه ها، افعال ومصدر های جعلی شهرت داشت. وی از ایل افشار و مولدش روستای طرزلو در ارومیه بود. او در دربار مقامی ارجمند داشت، واز اصلاح کنندگان زبان‌ و دشمن اشرافیت به شمار می رفت.
تعلیمات ابتدائی را نزد ملای همان روستای زادگاهش فرا گرفت وسپس به ارومیه رفت ودر جوانی به قزوین واز انجا به عزم تحصیل به اصفهان رفت.
از بلده ی قزوین به صفاهان سفریدم
بی خرجی و بی اسب خرامان سفریدم
یاران سفریدند به جمعیت ومن هم
یک قافله با حال پریشان سفریدم
طرزی مبتکر طرزی نوین درسخن سرائی بود. در برخورد نخست با شعر و شیوه طرزی، خواننده کمی احساس غریبی می کند و حتی ممکن است شاعر را نا چیز انگارد اما پس از انس واُخت شدن، معلوم می شود که شاعر باچیرگی ودر عین حال با قانونمندی اقدام به ساختن مصدر های جعلی وصیغه های ساختگی می کند. چنان که خودش گفته است.
گر چه طرز نو اختراعیدم
جانب نظم را مراعیدم
این طرز نوعبارت است از ساختن فعل از نام کسان و جاها، ومتعدی کردن فعل لازم.
تورا طرزیا صد هزار آفرین
که طرز غریبی جدیدیده ای
طرزی به مسافرت علاقه وافر داشت اما هر جا وهر گاه خسته وملول می شد برای گشایش دل، راهی دیار خود به ویژه تبریز می شد
.
دلم گرفته زهر جا، چرا نه تبریزم؟
گشاد دل بود آن جا چرا نه تبریزم
علی الخصوص یخیدم ز اردبیلیدن
برای خذه موسی چرا نه تبریزم
طرزی افشار را شایدبتوان برجسته ترین شاعر هنجار ستیز و صاحب سبک ادب فارسی دانست.
تُرکیدم و تاتیدم و آن گه عربیدم
در دیده صاحب نظران بوالعجبیدم
شعبان رمضان گر بپلاوم مَتعجب
بی آش جمادیدم و بی نان رجبیدم
منعید زوصلیدن آن دوش رقیبم
مشتی گرهانیده به مغزش ضربیدم
تاتی یکی از زبان های رایج در شمال غرب ایران بوده است.
زطرز تازه طرزی طرازد هر زمان طرزی
زحق مگذر حسودا گفته طرزی صفا دارد

ن.معماریان ۹۸/۴/۲۶

 

You have no rights to post comments