روشنک - (قسمت اول)

وقتی همراه ناظم وارد کلاس شدم، ردیف اول دختری ماسک زده با روپوش سفید نظرم را جلب کرد که سرتا پا شادی وخنده بود. بعداز نشستن بچه ها ناظم ضمن معرفی، در اوصاف دبیر جدید دادسخن داد و اینکه می دانید که معلم شما به مرخصی استعلاجی رفته وحالا بایداز وجود دبیر جدیدتان نهایت استفاده راببرید. درتمام مدتی که ناظم صحبت می کرد دخترک با بغل دستی هایش در حال شوخی و خنده بود و حواس بقیه را پرت می کرد و از اینکه ناظم نادیده می گرفت و به روی خودش نمی آورد تعجب کردم، دخترک حواس من را هم پرت کرده بود، یکدفعه متوجه شدم که ناظم حرف هایش تمام واز کلاس خارج می شد ومن ماندم و سی نفر دانش آموز سال آخر دبیرستان.
برای اینکه اورا ساکت کنم نزدیک رفتم واسمش را پرسیدم گفت: چرا تنها اسم مرا می می پرسی؟!

 

گفتم به خاطر این که ازهمه شاخص تری، بلند خندید و بالحنی طنز آلود که باعث خنده چند نفری شد، تشکر کرد وخودش را معرفی نمود: روشنک کشتی آرا، پرسیدم لباس رزم پوشیدی؟ لوله آزمایشی از جیب رو پوشش در آورد و در حالیکه آنرا طوری گرفته بود که همه ببینند گفت، ساعت قبل جنگ هسته ای داشتیم. این بار همه کلاس خندیدند.
فهمیدم با دانش آموز غیر عادی سر و کار دارم که باید هر چه زود تر اورا کنترل کنم.
بعد از بحث مختصری درمورد روش تدریسم سوالاتی از دروس گذشته که خوانده بودند پرسیدم، کلاس خوبی بود، شنیده بودم از کلاس های نمونه استان است، فکر کردم تنها مشکلم، روشنک است که هنوزهم داشت حرف می زد، مسئله دشواری را روی تخته سیاه نوشتم وخواستم آنرا حل کنند. روشنک همچنان در حال خنده وشوخی، با دیگران بود،مواظبش بودم، صورت مساله را هم یادداشت نکرد، اصلا هیچ کاغذ و قلمی وکتابی همراه نداشت. نگاه تندی به اوکردم اما هیچ تاثیری نکرد، چند بار خواستم اورا از کلا س بیرون کنم،کا ری که هیچگاه در دوران معلمیم نکرده بودم، از او پرسیدم مسئله را حل کردی؟ جواب مثبت داد، فکر کردم،مسخره می کند، جواب مسئله را پرسیدم؟ جواب درست بود! تعجب کردم، از او خواستم حل مسئله را روی تخته سیاه بنویسد، از آمدن اِبا داشت، دوستانش گفتند هیچگاه پای تخته نمی آید، از او خواستم حل مسئله را بگوید تا بنویسم، جواب مساله را بدون نگاه کردن به یاداشتی از حفظ گفت و من نوشتم، راه حلی کوتاه وبدیع وزیبا و به مراتب بهتر از آنچه من در ذهن داشتم، ماتم برد، می خواستم از او درخواست کنم.

(ادامه دارد)

ن.معماریان ، ۱۳۹۸/۶/۲۶

You have no rights to post comments