ای معلم
- نوشته شده توسط نعمت معماریان
ای معلم
نوری زانوار خدایی ای معلم
به نما به ما راه رهایی ای معلم
دریا دلی عزمی چو کوه سِتوار داری
در سینه ات درد هزاران خار داری
یکدم نیاسایی که خفتن بانگ مرگ است
رفتن بباید نی کنون جای درنگ است
دستان لرزان برف پیری پای خسته
از درد ورنج ونامرادی دل شکسته
آخرین املا
- نوشته شده توسط نعمت معماریان
آخرین املا
ششم ابتدایی بودیم،دبستان بَدِر، اول سال معلمی داشتیم که ازبچه خان هابود، خوش تیپ ، باکت وشلوارمشگی واطو زده وپیراهن سفید و کراوات قرمز، مرتب، و موهایی که برق میزد، وبا ناخن انگشت کوچک دست چپش که بسیاربلندبود و برای ما عجیب و گاهی با آن سر وصورتش را با ظرافت میخاراند.
همیشه در کلاس را باز میگذاشت ودر
چارچوب در می ایستاد و بیرون را تماشا میکرد، وبچه ها هم کار خودشان را میکردند یامشغول رو نویسی بودند یا خواندن فارسی ومبصرهم مراقب بود کسی شلوغ نکند .کمتر داخل کلاس می آمد یا پشت میز می نشست، اگردفتر نمره یاچیز دیگری میخواست با اشاره او مبصر برایش می اورد.
حافظ و ماه صیام
- نوشته شده توسط نعمت معماریان
حافظ وماه صیام
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
که ایام گل و یاسمن عید صیام است
در دیوان حافظ پنج بار واژه « روزه» سه بار« رمضان و دو بار «صیام» آمده است. بدون هیچ اظهار نظری این بیت ها را در زیر می آوریم تا بدانیم لسان الغیب این ایام را چگونه سپری کرده است.
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال ماه به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه وحج قبول آنکس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
به مناسبت بیست وپنجم اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
- نوشته شده توسط نعمت معماریان
به مناسبت بیست وپنجم اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
چرا فردوسی را حکیم می گویند؟
برادرم تابلویی ازنیم رخ فردوسی در حال نگاه کردن به دور دست هابا رنگ و روغن نقاشی کرده بود، تابلویی زیبا بارنگ های گرم وهماهنگ ودرزیر آن نوشته بود«حکیم ابوالقاسم فردوسی» ، من درآن زمان سال پنجم ابتدائی بودم کلمه حکیم را تنها به معنی پزشگ می دانستم که در گویش نهاوندی هم همین معنی را داشت، بنا براین فکر می کردم فردوسی درکنار شعر وشاعری به کار طبابت هم مشغول بوده است.
صفحه2 از12